آيا از خليج‌فارس تنها نامش را مي‌خواهيم؟

چهار‌شنبه ۶ دی ۱۳۹۱  ۰ نظر   ۱۷۲ بازدید

شايد نگراني ما نه براي خروارها خاكي باشد كه روي گل‌خورك‌ها مي‌ريزيم نه براي خرچنگ‌هاي بومي خليج و نه براي پرندگان مهاجري كه ممكن است ديگر آنها را نبينيم، بلكه براي معيشت مردمي باشد كه از گذشته‌ها تاكنون از دريا كسب روزي مي‌كردند و الان براي توسعه‌اي نه چندان پايدار با تخريب محيط زندگيشان دست به خودكشي زده‌اند. آن هم با احداث مراكز خريدي كه مي‌توانست جاي ديگري از اين 1491 كيلومتر مربع مساحت موجود در جزيره قشم (به عنوان بزرگ‌ترين جزيره خليج‌فارس) بنا شود نه با صرف هزينه‌هاي سرسام‌آور و تصرف ساحل

شرق - كمتر جايي را در خليج‌فارس مانند پهنه‌هاي گلي- رسي خور خوران يا مابين جزيره قشم و سرزمين مادر خواهيد يافت. اكوسيستمي منحصربه‌فرد كه به دليل دريافت جريان‌هاي ورودي و خروجي خليج‌فارس طي ميليون‌ها سال ساخته و پرداخته شده است.

پهنه‌هاي گلي بين جزر و مد تنها در محيط‌هايي با شيب كم و جريان‌هاي آرام و مداوم تشكيل مي‌شوند. مانند آنچه در امتداد سواحل درگهان شاهديم. اين بسترهاي نرم تنها محيط‌هايي هستند كه موجودات آبزي علاوه بر سطح آنها (مانند سواحل صخره‌اي) مي‌توانند به درون آن نفوذ كرده و يك زيستگاه سه بعدي با تراكم بالاي موجودات را ايجاد كنند. خيل كثيري از موجودات كف‌زي همچون خرچنگ‌ها، دو كفه‌اي‌ها، كرم‌ها و گل‌خورك‌ها به طور دايم به ناحيه بين جزر و مدي وابسته‌اند.

اين سفره وسيع در هنگام جزر پرندگان دريايي را به سوي خود جذب مي‌كند و در هنگام مد براي تغذيه و توليد‌مثل آبزيان بزرگ‌تر و ماهيان تجاري مورد استفاده قرار مي‌گيرد. ذرات ريز بستر‌هاي گلي مواد مغذي را در خود نگه داشته و بر خلاف سواحل سيال و ناپايدار ماسه‌اي از تنوع زيستي بالايي حمايت مي‌كنند. اين سواحل غني به طور قطع سهم درگهان را از ذخاير شيلاتي افزايش داده و باعث حضور دايم ماهي و ميگو در مجاورت اين ساحل بوده، به طوري كه همگي شاهد انتظار صيادان ميگوي استان هرمزگان براي رسيدن به اين منطقه در روزهاي آخر فصل ميگو بوده‌ايم.

اما آنچه ما را نگران مي‌كند، پر كردن ساحل، ساخت و سازهاي غيراصولي، واگذاري سواحل و صدور سند مالكيت براي آنهاست.

اين‌گونه فعاليت‌ها منجر به انتقال رسوبات، تغيير خط ساحلي، تغيير در مورفولوژي، جهت جريان‌ها و شيب ساحل مي‌شود. با افزايش عمق آب، فشار وارده بر بستر افزايش يافته و آبزياني كه قادر به زندگي در اعماق كم هستند، ناپديد مي‌شوند و از ماهيان كف‌زي‌خوار خاطره‌اي بيش بر جاي نخواهيم گذاشت.

شايد نگراني ما نه براي خروارها خاكي باشد كه روي گل‌خورك‌ها مي‌ريزيم نه براي خرچنگ‌هاي بومي خليج و نه براي پرندگان مهاجري كه ممكن است ديگر آنها را نبينيم، بلكه براي معيشت مردمي باشد كه از گذشته‌ها تاكنون از دريا كسب روزي مي‌كردند و الان براي توسعه‌اي نه چندان پايدار با تخريب محيط زندگيشان دست به خودكشي زده‌اند. آن هم با احداث مراكز خريدي كه مي‌توانست جاي ديگري از اين 1491 كيلومتر مربع مساحت موجود در جزيره قشم (به عنوان بزرگ‌ترين جزيره خليج‌فارس) بنا شود نه با صرف هزينه‌هاي سرسام‌آور و تصرف ساحل.

شايد با مشاهده احداث جزاير مصنوعي توسط امارات متحده عربي اين حق را براي خود قايل باشيم اما نبايد فراموش كرد كه حجم ذخاير آبزيان در جنوب خليج‌فارس قابل مقايسه با مناطق شمالي نيست و امارات با افزايش طول سواحلش از 60 كيلومتر به 1200 كيلومتر با همه لطمات وارده به مناطق مرجاني و زيستگاه آبزيانش باعث جذب گردشگر شده كه ما هرگز در پي آن نبوده‌ايم.

ما اقدامات ناسنجيده زيادي را شاهد بوده‌ايم، ديده‌ايم چگونه كوه هلر را مي‌تراشند و در دامان كوه كافري اسكله مي‌سازند، كوه به كوه مي‌رسد و آن ‌وقت متوجه مي‌شوند كه برنامه‌اي براي آن وجود ندارد. مركز تجاري احداث مي‌شود تنها براي ارزيابي اينكه آيا خريداران پس از زير پا گذاشتن همه مراكز خريد متوجه اين حقيقت خواهند شد كه تمامي اجناس از يك منبع و تكراري بوده‌اند يا خير! ساحل محله چابهار قشم را با همه موجوداتش، با غرور مردمي كه براي آن مقابله كردند زير صد‌ها تن خاك مدفون مي‌كنند تا بزرگراهي را كامل كنند با نام‌ «خليج‌فارس»! با سوءاستفاده از مردم محلي و استفاده از بودجه دولت در وجب‌به‌وجب اين جزيره ارتفاعات را پست مي‌كنند و كاميون كاميون خاك به دريا مي‌ريزند تا موج‌شكن و اسكله بسازند، بي‌آنكه از نظر اقتصادي- اجتماعي و زيست‌محيطي توجيهي براي آن وجود داشته باشد.

ما بوميان اما هرگز از خود پرسيده‌ايم جزيره‌اي كه به فرزندان‌مان خواهيم سپرد آيا شباهتي با آنچه از پدران‌مان به ارث برديم، خواهد داشت؟

يا آنچه به فرزندان‌مان خواهيم داد، چيزي نيست جز خاطره‌اي از سواحلي كه با اهمال به يغما رفت و جاي آن را تخته سنگ‌هاي زمختي گرفت كه آشيانه موش‌ها شد

دیدگاه خود را بیان کنید