جدال ماهیگیر با ماهی /گ

سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷  ۰ نظر   ۱۰۲ بازدید
جدال ماهیگیر با ماهی

تجربه یک روز با ماهیگیرانی که تورشان را پهن کرده اند تا از دریای بزرگ و دست و دل باز، روزی بگیرند، دلچسب است، به خصوص اگر بهار باشد، ماهیگیران ساعت ها برای صید تلاش می کنند و نگاه مهمانان منتظر، مسیر دست های آنان را دنبال می کنند، وقتی که آهسته آهسته تور را بیرون می کشند

نشاط را می توان هر جایی تجربه کرد؛ یکی از جالب ترین آن ها می تواند همراه بودن یک روز با ماهیگیرانی باشد که برای کسب روزی حلال دل به دریای سرگردان می سپارند تا بتوانند ماهی صید کنند.
تصویر یک روز زیبای بهاری در ذهن متبادر می شود وقتی که برای مهمانان خاطرات خوبی را در مازندران زیبا، به همراه داشته باشد، فرصت گشت یکی دو ساعته به سمت یکی از سواحل استان مازندران است.
همه تلاشت رسیدن به یکی از تمیزترین قسمت های سواحل دریای مازندران است. در این عبور، ساحل محمودآباد را برمی گزینی؛ اگر چه در طی مسیر، با مشاهده تصرف به حریم دریا زجر می کشی اما وقتی جمعی از مردم را می بینی که در همان میزان کم از حریم تصرف نشده ساحل دریا، دور هم شاد و خوش هستند، باز جای شکرش باقی می ماند!

هوا کمی سرد و ابری است؛ در ابتدا رغبتی برای بیشتر از چند دقیقه ماندن نمی بینی اما اندک اندک با دیدن و محو شدن در صدف های زیبا و سنگریزه های بسیار صاف و رنگارنگی که دلبری می کنند، بیشتر کنار ساحل می نشینی. در کنار اینها، پرندگانی یکدست در آسمان آبی و زیبای ساحل در یک صف چنان بال های سفید خود را به سمت بالا و پایین حرکت می دهند و فراز و فرودی از خود نشان می دهند که هر مسافر و بیننده ای را مسحور خود می سازند.
حالا دلت می خواهد بیشتر و بیشتر بمانی؛ زیلو را پهن کرده، قمقمه چای و تنقلات را روی شن های ساحل گذاشته و با تکیه به تخته سنگ های درشت رو به دریا از دیدن این همه زیبایی لذت می بری.
کودکان در حال کشیدن شکلک ها و یادگاری ها روی ماسه های ساحل هستند. از دیگر سو تعدادی از مسافران در حال اسب سواری و موتورسواری. بعضی ها هم در آب در حال قایق سواری و جت اسکی سواری اند؛ کودکان خردسال تر با اسباب بازی هایشان شن ها را جمع کرده و داخل فرغون اسباب بازی خود می ریزند. اسباب بازی هایشان را از یک طرف به طرف دیگر حمل می کنند. بزرگترها روی زیلوها نشسته و نظاره گر شادی فرزندان خود هستند و خود با یکدیگر خلوت کرده و گپ و گفتی دارند.
در کنار همه این زیبایی ها ناگهان حرکت تراکتوری در عرض ساحل توجه همه را به خود جلب می کند؛ مسافران با نگاه خود حرکت تراکتور را دنبال می کنند. تراکتور دقیقا جایی توقف می کند که ما و مهمانانمان در حال خوردن چای هستیم.
تراکتور برای کشیدن طناب و تور ماهیگیری به این سمت آمده، حالا می ایستد. یک قایق هم کنار او پهلو می گیرد؛ همه دست به کار می شوند، تراکتور در تلاش برای کشیدن طناب های ضخیمی است که تور ماهیگیری به آن وصل است، طنابی به گفته یکی از این صیادان به طول سه کیلومتر.
نیم ساعت از کشیدن طناب ها توسط تراکتور می گذرد، اما هنوز خبری از تور نیست، حالا دیگر از ظهر هم گذشته، مهمان ها ناهار هم همانجا کنار ساحل صرف کرده اند، باید برگشت، اما دلت می خواهد بمانی و تا آخرین لحظه بالا آمدن تورها را ببینی.
به سمت یکی از صیادانی که کنار تراکتور ایستاده می روم و با او سر گفت و گو را باز می کنم؛ او از تلخی ها و شیرینی های کار خود می گوید و اینکه شرکت های پره مشکلات زیادی دارند.

*ماهیگیری کار سختی است، بیمه نداریم
جلال پور (ماهیگیر) با بیان اینکه بیش از 50 شرکت پره در مازندران فعال هستند، می گوید: «ماهیگیری کار بسیار سختی است برای پهن و جمع کردن یک تور بیش از 50 نفر همکاری می کنند و وقتی تورها جمع شد ماهی ها را بار وانت می کنند و به سمت بازار می برند.»
او می گوید: بیشترین صید ما ماهی سفید است. ماهی های دیگری مانند اوزون برون (خاویار) هم گاهی صید می شود. این ماهی ها باید به شیلات برده شوند اما گاهی این وسط دست هایی است تا این اتفاق نیفتد.
این مرد خسته ماهیگیر که حدودا 50 ساله به نظر می رسد، یکی از مهمترین دغدغه های کارگران در صید را بیمه شغلی اعلام می کند.
از او می پرسم این طناب کشی و تور کشی تا کی ادامه دارد، می گوید: معمولا صبح ها ساعت 10 تورها پهن و بعد از یک ساعت و نیم جمع کردن آن آغاز می شود؛ حدودا یک ساعت طول می کشد تا طناب و تورها جمع شوند.
سخاوتمندی خاصی دارند ماهیگیران، او ففقط یک ماهی کوچک در دست داشت که آن را به یکی از بچه های مهمانان ما بخشید.
مهمانان مایل هستند تا آخرین لحظه کار صیادان و بالا آمدن تورها در صحنه حضور داشته باشند. پدر خانواده ترجیح می دهد به جنگل بروند و از جنگل هم دیدن کنند؛ اما او هم متقاعد می شود تا یک ساعت دیگر بمانند.
در همین حین، تراکتوری که طناب ها را می کشید به هن و هن می افتد. خاموش می شود گویی سوخت تمام کرده است. تراکتور دیگری می آورند و به هر طریقی شده تراکتور را روشن کرده و فعالیت را از سر می گیرند.
حالا جمعیت ناظران بیشتر و بیشتر می شود؛ مردم دور تراکتور و قایقی که کنارش قرار دارد، می ایستند؛ برخی با گوشی های تلفن همراه شان عکس می گیرند. برخی هم با دست، طنابی را نشان می دهند که دیگر به طور کامل کشیده شده است.
ساعت 16 است. تور ماهی گیری از دور دیده می شود. نگاه های منتظر به دورها خیره می شود؛ جالب تر از همه رفتار مردمی است که با نشاط و هیجان خاصی مسیر کشیدن تور ماهیگیری را دنبال می کنند.
در یک سو چند مرد جوان روی تخته سنگ های بزرگ نشسته اند، دیگر سو دو خانم روی یک زیلو نشسته و در حال خوردن مغز تخمه هستند و با اینکه وسیله نقلیه سنگین دیگری برای جمع کردن طناب ها دقیقا در یک قدمی زیلویشان قرار دارد، از جایشان تکان نمی خورند. محو صحنه هستند. چند جوان هم در حال بازی کردن والیبال هستند و یک در میان نگاه خود را به سمت تور می چرخانند.
در یک طرف ساحل کودکان همچنان گرم بازی های خود با اسباب بازی هستند و بزرگترها مدام پشت سر هم از صحنه های جالب ماهیگیری عکس می گیرند.
تراکتور حمل طناب همه طناب ها را روی خود حمل می کند. تعدادی از کارگران صیادی در حال جمع و مرتب کردن طناب ها هستند. تور را هم رفته رفته می توان دید. عده ای روی بلندی ایستاده اند تا به خوبی بر منظره اشراف داشته باشند.
لحظه موعود فرا می رسد؛ با رسیدن وانت برای حمل ماهی های صید شده، همه متوجه می شوند تورها در مرحله آخر جمع آوری هستند. تور که جمع می شود، مردم در اولین نگاه ناراحت می شوند، چون ماهی ای داخل تور نیست. تور بیشتر و بیشتر جمع می شود حالا کم کم یکی یکی ماهی ها داخل تور خودنمایی می کنند. ماهی های سفید ریز و درشتی که سعی دارند از تور خود را جدا کنند و دوباره روانه دریا شوند، اما غافل از اینکه اینجا آخر خط است.
مردم دور تور جمع می شوند، جمعیتی که از صبح منتظر بودند تا این لحظه شیرین و خاطره انگیز را ببینند. آنان رقص ماهی ها را در تور می بینند که چگونه برای برگشتن به دریا بال بال می زنند، جعبه ها را برای جمع آوری ماهی ها کنار ساحل می آورند، چند ماهیگیر یک قسمت از تور را همزمان بلند کرده و ماهی ها را داخل جعبه می ریزند، جعبه پر می شود و جعبه های بعدی و جعبه های بعدی.
ماهی ها، آرام و قرار ندارند مانند مردمی که برای نظاره کردنشان آنجا جمع شده اند. خنده روی لب های همه افرادی که آنجا ایستاده و شاهد این صحنه های ناب هستند، مشاهده می شود، برخی صیادان سیگار می کشند شاید از خستگی است و شاید هم سردی هوا.
وقتی ماهی ها بار وانت می شوند، مردم از صیادان می خواهند تا ماهی ها را به آنان بفروشند اما این قانون ماهیگیری نیست. ماهی ها باید به بازار بروند و به صورت عمده به فروش برسند چون اگر الان مشتری دم دست و نقد است اما روزهایی که دریا خالی از مسافر و مشتری است، چه؟
ساعت از پنج و نیم عصر می گذرد. مهمانان و مسافران آهسته آهسته ساحل را با تجربه یک روز خوش، شیرین و همراه با نشاط ترک می کنند، اگر چه امروز با مهمانان به جنگل نرفتیم اما همه اذعان دارند که امروز یکی از بهترین روزهای زندگی شان بود.

گزارش از لیلا اسماعیل نژاد

منبع : ایرنا

دیدگاه خود را بیان کنید